تولد، یعنی یقین ِظهورِ عکس ِحضور.
* تولد آغاز نیست، مرحله ای از تداوم بازی حقارت بار ولی پر لذتِ مشیّت و تقدیر است.
* تولد در سکوت، یعنی فریاد بی کسی و غربت.
* مرگ، تولدِ برعکس به داخل رحم گور است.
* درهر تولد، طی مراسمی باشکوه به روحی ابدی و پاک، لباسی ازلی و گناه آلود می پوشانند.
* با هر تولد، نطفه ی درد عشقی تازه جوانه می زند.
* هیچکس نیست که در لحظه ی مرگ یاد تولد نیفتد.
* تراژیک ترین وجه تولد آن نیست که تو متولد می شوی، این است که متأسفانه دیگران هم متولد می شوند.
* در زندگی هرکس معمولاً راست ترین سخن، تاریخ تولد اوست اگر دستکاری نکند.
* همگان چه بخواهند و چه نخواهند منتقد متولد می شوند.
* بعضی استادانه قادرند تا دم مرگ در لحظه ی تولد بمانند.
* تولد از همان اول محصول یک بله گفتن ساده در لحظه ای برباد رفته بوده است.
* همه از بدو تولد بازیگرند ولی فقط معدودی موفق به کسب کرسی صدارت می شوند.
* همه متأسفانه بعد از تولد کس دیگری می شوند.
* من، یعنی خودم به اضافه ی تولدم!
* تاریخ و محل تولد تنها هویّتی است که نمی توان منکرش شد.
* اختلاف عقیده تنها میراثی است که هرکس با خود از دنیای پیش از تولد می آورد.
* چرا هیچکس دوست ندارد خاطرات پیش از تولد خود را بازگو کند؟
* اولین هدیه تولد هر کس تنها یک " نام " است.
* من متولد شدم، پس هستم!
تولد، یعنی: آغازِ لاجرم
آغاز رنگ و شعر
جذبه ی جذابِ جذبِ موسیقی
درکِ نفرت
فهم نفس
آغازادّعای تکامل
وهم خدائی
رسیدن به پوچی و خلا
انگارِ درک معرفت
سستی
پس آنگاه ندبه و توبه
و طمع بخشایش در این معامله
و... خفتن برای همیشه در رؤیای یک تولد دیگر
و...
* اصلا جای نگرانی نیست، ما متولد شده ایم، راحت باشید!